مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند محضرت خیل ملک هر لحظه زانو میزند صحن و ایوان تو را جبرییل جارو میزند شمع عمرت در جوانی از چه سوسو میزند بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است در تـبار مرتضی داغ جـوان افتاده است ذکـر مظلـومیّـتت در شهر پُـر آوازه شد در جوانی رشتۀ عمر تو بی شیرازه شد زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد زخـمهـای کـهـنـۀ آل پـیـمـبـر تـازه شـد بـاز یا رب بی وفـاییِ زنی در اهل بیت روضههای مجتبی و زهر همسر، اهل بیت زهر گاهی چند سالی با جگر سر میکند رفته رفته مرغ روحت را کبوتر میکند گاه زهری در جگرها کار خنجر میکند قـلب ها را پاره و جان را مکـدّر میکند در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد مثل جدّت، لحظۀ آخر تو را لب تشنه کرد مثل جـدّت، لحـظۀ آخـر تنت بیتاب شد تشنه بودی و لبت محتاج قـدری آب شد آب هم چون کربلا در خانهات نایاب شد ذکر لبهایت"علی این تشنه را دریاب" شد وقت مردن، جرعه آبی بر جگرها خوشتر است آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است سایه سار پیکرت، بال کبوتـرهای شهر گریهکنهای غمت، چشمان مادرهای شهر سینهزنهای شما دستان خواهرهای شهر پیکـر تو دفـن شد ماننـد پیکـرهای شهر کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند داغ یک سینه زنی در سیـنۀ افلاک ماند |